از "حکم النفس"، " تا "حکم الله"؟ (سکولاریزم در حوزه)
بررسی ("اسلام منهای روحانیت"، و "روحانیت منهای اسلام") _ حوزه علمیه _ ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از مباحثی که بعضی از بزرگان اخباری به بعضی از مجتهدین اصولی میکردند این است که شما مصداق همان «... یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ...» (بقره/ 79)؛ از کجا اینها را درآوردید؟ ولی علاج آن افراط این تفریط نبود. این اخباریگری این تعادل بین این دوتا افراط را حواسمان باشد ما هنوز هم گرفتار هردوتا افراط از دو طرف هستیم. هم جریانی که به نام اجتهاد و نواندیشی از خودش حرف میبافد هم جریانی که به اسم اصولگرایی و التزام به نصّ معصوم در دام جمود بر لفظ، ظاهرگرایی و فشریگری میافتد ما هنوز هم در خود حوزه شیعه گرفتار هستیم یعنی ما از دو طرف علمای بزرگ داشتیم و داریم، ما از دو طرف مرجع داشتیم و داریم، من حالا نمیخواهم اسم بعضی از آقایان را ببرم من زمانی که اینجا فقه و اصول و خارج خواندم بعد به قم رفتم خب من همه درس آقایان مشهد را بودم بعد قم که رفتم سهتا درس ثابت داشتم آخر دهه 60 و اوایل دهه 70 درس مرحوم تبریزی و مرحوم آقای فاضل و آقای منتظری، من درس همه آقایان را کم و بیش بقیه را هم چندماهی میرفتم. چند روز پیش قم بودم به عیادت ایشان رفتم آن بحثهایی که در فیضیه کردم تکرار کردم و گفتم ما اینها را گفتیم و باز هم میگوییم. 30 سال پیش درس شما را چند بار اِشکال کردم و شما هم یک دوره قواعد فقهیهتان را به من جایزه دادید ولی یادتان نیست. گفتم من آنجا درس بعضی از آقایان را میرفتیم من تقریباً درس همه را رفتم درس آقای محمد روحانی در خانهاش تا دیگران که بعضیهایشان از دنیا رفتند، آقای مکارم و آقای سبحانی کنار آن سهتا درس اصلیام رفتم. خب میبینید یک مجتهد روی سند حدیث در حد وسواس خیلی حساس است. یک مجتهد و مرجع در درس خارج به اسناد روایات کاری ندارد راجع به سند بحثی نمیکند خب این حساسیتهای متفاوت آثار متفاوت دارد. وقتی که حوزه در مسائل مخلتف، مثلاً در حوزه معماری و شهرسازی یک درس خارج فقه دارید؟ در این حوزه مشهد یک درس خارج فقه در حوزه شهرسازی و معماری داریم؟ نداریم. حالا معماری و شهرسازی اخلاق و احکام دارد یا ندارد؟ اگر ب گوییم ندارد تو فقیه نیستی تا بخشی از احکامالله را انکار کردی بعد از تو خواهند پرسید چطور میگویی این دین تمدنساز است تو میگویی جامعیت، خاتمیت، بعد این همه آیات و روایات داریم که کاملاً ناظر به این مباحث است. در دانشگاههای شهرسازی و معماری، بحث فلسفه معماری و شهرسازی، اخلاق معماری و شهرسازی، نسبت معماری و شهرسازی با تعلیم و تربیت، با ازدواج و طلاق، با شادی و غم در خانوادهها، مسائل احکام و اخلاق دارد فقط بحث سیمان و آهن نیست. خارج فقه رسانه، سینما، فقههای مجازی که سبک زندگیمان را عوض کرده. موضوع عوض نشده؟ موضوع را درست میشناسید؟ نمیشناسید؟ وقتی آثار یک چیز را ندانید چگونه میتوانید حکم آن را بیان کنید؟ این با کدام عناوین فقهی و شرعی قابل تطبیق است گاهی یک موضوع با 6تا عنوان ظاهراً بیارتباط مرتبط است. یک زمانی بحث جداگانه مأکولات و مشروبات و احکام اکل و شرب داریم از یک زاویه خاصی به آن نگاه شده است. این جدا. از یک زاویه دیگر به آن نگاه میکنیم میبینیم عجب، این با یک چیزهای دیگری کاملاً بهم دیگر گره خوردند اصلاً نمیتوانید جدایش کنید. مثلاً ازدواج را در عقود بحث میکنید طلاق را در ایقاعات بحث میکنید یک چیزی که با عقل بسته میشود دو طرفه است چطوری با ایقاع قطع میشود؟ یک چیزی که حدوث آن دوطرفه است چطوری تعطیل آن یکطرفه میشود؟ این تقسیم که این عقد است و این ایقاع است؟ و یک مرز محکمی بین این دوتا کشیدند این از یک منظر خاصی صورت گرفته است.
آیا به خاطر این که در عقد، تقریباً اغلب مسئولیتها روی دوش مرد میآید بعد آن جدایی و فک عقد توی حوزه ایقاع رفته؟ چون ازدواج تقریباً مسئولیت روی دوش مرد میآید برای زن جز مسئله تمکین بحث دیگری نیست نه وظیفه کار بیرون، نه کار در خانه، بار تعهدات حقوقی و اقتصادی و امنیت خانواده، همه اینها روی دوش مردم میافتد بعضیها گفتند اینها از اول هم که میگویند عقد، آن بخشی که مربوط به مرد است که در طلاق ایقاعی میشود عملاً همان ایقاع است. چون اصل عقد از طرف زن برخلاف آنچه که عرف است که خواستگاری زن میرود، عقد درست عکس آن است و این یکی از افتخارات فقه شیعه و فقه اسلام است که کسی زنان را نمیتواند مجبور به ازدواج کند چون قبلاً کسی از زن اجازه نمیگرفت. پدرش میآمد میگفت تو زن فلانی شدی بلند شو برو! اسلام که این را قبول ندارد. یک خانمی آمده پیش پیامبر اکرم(ص) میگوید پدرم صبح از خانه بیرون رفته هیچی نمیگوید ظهر آمده میگوید بساطت را جمع کند شوهرت دارد میآید تو را ببرد. گفتم کدام شوهر؟ من شوهر ندارم. گفت چرا داری. گفتم کی؟ گفت فلانی. این خانم آمد پیش پیامبر(ص) گفت آقا این درست است؟ پدر من چنین حقی را دارد؟ پیامبر(ص) فرمودند شما آن آقا را دوست داری میخواهی با او ازدواج کنی یا نه؟ اگر دوست نداری باطل است چنین حقی را نداری با آن کسی که میخواهی باید ازدواج کنی. پدرت حق ندارد تحمیل کند. ولایت میگویند ولیّ توست معنی ولایت این نیست. ولایت که استبداد نیست. حق تو، مصلحت تو، این مصلحت و غبطه تو اگر رعایت نشود که ولایتی نیست چنین ولایت بدون حد و مرزی ندارد. آن ولایت در واقع خدمت به توست نه ظلم به تو. گفتند تو چه کسی را میخواهی؟ این دخترخانم خیلی هم آدم زرنگ و فهمیدهای بود تا الآن فکر همه ما را کرده بوده، میگوید که من همان را میخواهم ظاهراً پسرعمویش بوده، ولی من با این شیوه مخالف هستم. من خودم میخواهم با او ازدواج کنم ولی این روش که پدر بیاید به دختر بگوید که تو زن فلانی شدی شما این روش را قبول دارید؟ پیامبر(ص) فرمود نه، خداوند راضی نیست. با چه کسی میخواهی ازدواج کنی؟ دختر گفت من با همان میخواهم ازدواج کنم ولی نه چون پدرم آمد با زور گفت بلکه باید از من بپرسد چرا از من سؤال نکرد؟ پیامبر(ص) رفتند در مسجد سخنرانی کنند فرمودند حق ندارید دخترانتان را اینطوری عروس کنید میگویند ولایت پدر بر دختر این ولایت باید در خدمت مصالح او باشد. کسی آمده پیش حضرت امیر(ع) میگوید پدرم میگوید باید با فلانی ازدواج کنی من میخواهم با فلانی ازدواج کنم، حضرت(ع) میگویند با همان که خودت میخواهی ازدواج کن. پس این ولایت پدر چی شد؟ فلسفه این ولایت چیست؟ فلسفه این ولایت حقکشی نیست. رعایت غبطه موّلیعلیه و مصلحت او شرط این ولایت است.
قرآن کریم که راجع به تعدد زوجات میگوید «إن خفتم» اگر میترسید احتمال دادید که عدالت را رعایت نکنید «فواحده» تعدد زوجات را حق ندارید همان یکی هم زیادتان است. بعد اینجا میگویند نه این «إن خفتم» از باب تعارف و استحباب است. بعد میگوید همین شریعت گفته «إن خفتم» روزه که برایتان ضرر دارد روزه نگیرید آنجا سریع میروی روزهات را میخوری میگوید شارع مقدس گفته «إن خفتم» اگر خوف و احتمال ضرر میدهید بروید روزهتان را بخورید، وضو نگیرید، تیمم کنید. آنجا إن خفتم را آنطرفش را میچسبی، اینجا که به «إن خفتم» رسید این طرفش را میگیری؟ بعد هم میفرماید و شما نمیتوانید عدالت را رعایت کنید. بعد میگوییم این آیه قرآن میفرماید تا قبل از اسلام مرد، مرزی در روابط نداشتند آخرین شاه ایرانی ساسانی قبل از اسلام 3 هزارتا زن داشته، مرد به آنها میگویند! 3 هزارتا زن داشته که نمیدانم اینها را سان میدیده؟ رژه میدیده؟ اسلام آمده با این فرهنگ حرمسرا مبارزه کرده بعد این 4 را سقف گذاشته، وقتی که نه توی عرب و نه توی عجم عددی سقف نبوده، بعد این را هم مشروط به رعایت عدالت میکند. خب همین الآن سر این قضیه میگوید از این آیه استنباط میکنیم استحباب وجوب تعدد زوجات را. این «إن خفتم» که راجع به تعدد زوجات میگوید این خوف واقعی است شما نمیتوانید عدالت را رعایت کنید. بعد راجع به یتیم است، مسئله کمک و خدمت به رفع یک نقص اجتماعی است نه صحبت از زنبارگی و هوسبازی مرد. ضمن این که مرد هوسباز احتیاجی به ازدواج مجدد ندارد روابط آزاد بدون مسئولیت زیاد است. اصلاً فلسفه آن این است که خانوادههای دیگری، زنی که بچه دارد، گرفتار است، یا خودش دختر است یا یتیم است یا یتیم دارد، اینها بدون پوشش نمانند. نه این که به مرد بگویند برو هرچی میخواهی زن بگیر. خب اصلاً اگر بخواهیم کلاه شرعی بگذاریم ما نه زن نه برای مرد حدی نداریم. برو دهتا ازدواج موقت کن موقت آن هم 90 ساله باشد. این عدد 4 پس چه حکمتی داشت؟ که چهارتا بیشتر نشود چه حکمتی دارد؟ این که توصیه به 4 نیست. ببینید فلسفه شریعت چیست؟ فلسفه را عوض کنید با تمام احکام میشود بازی کرد اصلاً احتیاجی به مصلحت نظام ندارد شما یک حد شرعی بگو که من با زبان شرع نتوانم از آن حد عبور کنم. از همهاش میشود عبور کرد. یک بخشی از آن اختلاف منافع بیتقوایی است. چرا مرحوم حلّی وقتی میخواهد حکم نزع آب از چاه را بدهد که آب قلیل است یا کثیر است؟ چرا میگوید من اول چاه خانهام را پر میکنم که یک مرتبه نشود که من بین دوتا احتمال ماندم ناخودآگاه این حکم را بدهی چاه خانهات بلااستفاده میشود بعد باید بروی از 6 کیلومتر آن طرفتر هر روز بروی آب بیاوری. نکند این در فتوای من ناخودآگاه با سهتا واسطه دخالت کند. خب اگر این احتمال هم هست ما این احتمال را میگوییم چون منافع ما در این احتمال است! یا در فتوای من دخالت ندارد ولی نکند مردم فکر کنند چون من در خانهام چاه دارم همچین فتوایی دادم. این تقواست.
یک وقتی هم بحث تقوای دینی نیست بحث شعور دینی است. شعور علما مثل هم نیست ضریب هوشیشان مثل هم نیست. قدرت فهمشان مثل هم نیست شجاعتشان مثل هم نیست یک آخوند ترسو است اجتهاد هم میکند ترس در آن دیده میشود. یک آخوندی ترسو نیست تهذیب نفس کرده است. امام(ره) میگفت اینهایی که از شاه و آمریکا و اسرائیل میترسند اینها تهذیب نفس نکردهاند. حالا شما ببینید اختلاف از همان زمان بین امام(ره) و بعضی از آقایان پیش آمده، ما حمل بر صحت میکنیم ما داشتیم بین مراجع که بعد معلوم شد با شاه و ساواک علیه امام(ره) توطئه میکرد! مقلد هم داشت رساله هم داشت. اسناد لانه جاسوسی بیرون آمد که بعد از انقلاب با آمریکا داشت علیه امام(ره) کودتا میکرد! بروید اسناد لانه را بخوانید ولی ما مواردی هم داریم که اختلاف نظر بوده، این که کدام مسئله مهمتر است این مصداق چیست؟ ببینید ما مجتهد و مرجع داشتیم که به امام(ره) میگفت عصر غیبت است شما با چه جرأتی با کدام مجوّز شرعی، - کدام آقا با چه مجوز ما را در امتحان رد کردی گفت با همین مجوز – حالا یک کسی میگوید شما با چه مجوّزی که در عصر غیبت نمیدانیم حکمالله واقعی چیست و دماء و نفوس مؤمنین خط قرمز است چطوری اینجا همینطوری راحت میگویید بریزید توی خیابانها و بعد هم صدها و هزاران نفر کشته بشوند؟ حکم جنگ در عصر غیبت چطوری است؟ اینها که به جبهه میروند کشته میشوند جواب خون بچههای مردم را چه کسی میدهد؟ امام(ره) گفت همان کسی جواب خون شهدای صفین و جمل و نهروان میدهد جواب این خونها را هم میدهد. امام فرمود من همان کار را میکنم. حالا شما ببینید یا ضعف تهذیب نفس دارد یا شعور اجتماعی – سیاسی و اشراف آن ضعیف است. در همان اوج انقلاب میبینید واکنشهای افراد با هم متفاوت است. حالا من عرض کردم کسی که بیتقواست یا ترسوست، حکمالله را معیار نمیداند و به اسم احتیاط شرعی یا به اسم اجتهاد شرعی حکمالنفس معیار میشود آن را کاری ندارم ولی بعضی از آقایان واقعاً نگاهشان به شریعت، جمعبندی نهاییشان از آیات و روایات با امام(ره) فرق داشت با بعضی از علما فرق داشت.
وسط انقلاب که یک عالمه دارند شهید میشوند رژیم شاه و غرب دارند ضعیف میشوند یک مرتبه یک آدمی احساس تکلیف میکند که شاه و فرح را یک نصیحت بکند چون فرض او این است که اینها قطعاً سقوط نمیکند این انقلاب که قطعاً پیروز نمیشود یا اگر اینها بروند کمونیستها به جای اینها میآیند و از این قبیل مباحث، وسط این مباحث به دستگاه شاه خبر میدهند که ما میخواهیم با شاه ملاقات کنیم میگویند شاه که نمیشود بیاید ولی فرح میآید. طبق بعضی از نقلها فرح به نجف میرود. تشخیص این است که این الآن به نفع اسلام است. در آن شرایطی که امام میگوید مبارزه با اینها الآن واجب است و شاه باید برود و این رژیم باید برود و حکومت اسلامی باید بیاید تشخیصش این است که نمیشود، نباید، رئیس دفتر فرح (حسین نصر) میگوید من در آن جلسه بودم ایشان گفت که – مضمون حرف این بود – ما کارهای آقای خمینی کمونیستها میآیند خطرناک است شاه بایستد و ما علما و روحانیت کنار شما هستیم و همه با هم همکاری کنیم که کمونیستها نیایند. امام(ره) هم میگوید کدام کمونیست؟ مگر مردم دنبال کمونیستها هستند؟ کمونیست کجا بوده؟ پرچم اسلام است که بالا رفته. از ترس کمونیسم امام را هم تخطئه میکند که هدف خیر است! خب تشخیص چیست؟ این تشخیص امام است و این هم تشخیص این. اینها کجاست؟ یک بخشی تشخیص است و یک بخشی هم تهذیب است. این بخش تشخیص است. امام میگوید که مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که یک مجتهد یا مرجع بگوید من در این مسائل اظهار نظر نمیکنم خب یک وقت شما میگویی من نمیدانم و نمیتوانم اظهار نظر کنم احسنت. یک وقت میگویید که اصلاًنباید وارد این عرصهها شد خلاف علمیت است. خلاف وظیفه روحانیت است. مگر وظیفه روحانیت غیر از وظیفه انبیاء است؟ مگر وظایف روحانیت خلاف وظایف اهل بیت(ع) است؟ خب آن اهل بیت این کار را کردند شما چه میگویید؟ بله بگو من نمیتوانم عیبی ندارد. اما چرا تخطئه میکنید؟ یا دارید میگویید در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تربیتی، احکاماللهی وجود ندارد پس تو خودت داری سکولاریزم را توجیه شرعی میکنی و داری امضاء میکنی. آن خطر سکولاریزم در حوزه همین است. همین که امام میگفت کلاً چندصدتا آیه و حدیث را میگویند اینها آیات الاحکام و روایات فقهی است. دهها برابر اینها آیات و روایات که مربوط به همین انسان و سبک زندگی است مثل این که آنها اصلاً ربطی به فقه ندارد. کنار گذاشتید و میگویید اجرای اینها باشد تا امام زمان بیاید! مگر خودتان حق دارید که احکامالله را نسخ کنید؟ برداشتید کل احکام حکومتی را نسخ کردید یا تعطیل میکنید تا امام زمان بیاید؟ یعنی این احکام آمده برای 15 سال حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر هزاران سال نه تا معلوم نیست چه زمانی ظهور بشود؟ بعد حضرت که بیایند دیگر احتیاجی به این آیات و روایات ندارند خود او مخزن علم است. این آیات و روایات را پس برای چه کسی دادهاند؟ اینها را برای چه کسی گفتهاند؟ با چهره مقدسمآب از موضع فقاهت و قداست حوزه برداشتند بخش اعظم اسلام را تعطیل کردند. یا میترسید عرضهاش را ندارید یا سوادش را ندارید بگو چرا تعطیل میکنی؟ و چرا متهم میکنی؟ امام میگوید به ما گفتند اینها بیسوادند اینها فقیه نیستند اینها سیاسیاند، اینها وهابیاند، اینها انگلیسی هستند. امام(ره) اینها را در منشور روحانیت میگوید. میگوید اینها از پشت به ما خنجر میزدند ضرباتی که اینها میزدند از ضربات شاه و ساواک بدتر بود. شما میدانید در همین حوزه چقدر متهم بود؟ بعضی از همینهایی که آقا آقا میگویند اینها قبل از انقلاب میگفتند این تیپها وهابی هستند چون کتاب سیدقطب را برای سنیها ترجمه کرده است! میگفتند روشنفکر است کمونیست است چون مثلاً با این دانشجویان مبارزی که آن موقع در زندانها بودند و در مبارزه رفت و آمد داشت. تفسیر قرآن میگفت میگفتند اینها مخالف اهل بیت(ع) هستند چون اهل بیت(ع) در نگاه این تیپها یعنی نفی قرآن. حالا بعضی از آنها آقا آقا میکنند. ما در همین حوزه مشهد کسی را داشتیم که، یکی از بستگان ما از علماست ایشان میگفت که 15 خرداد زمان 1343 که امام تبعید شد در حجره یکی از طلبهها یک عکس کوچک امام را روی طاقچه حجرهاش گذاشته بود او را کتک زدند که این عکس خمینی را چرا اینجا گذاشتی؟ شما میدانید نواب صفوی در فیضیه از دست چندصدتا طلبه کتک خورد؟ مرحوم سیدمصطفی خمینی پسر امام میگفت که من با عبدالحسین وائدی شهید فدائیان اسلام، نفر دوم فدائیان، میگفت رفیق بودیم میگفت امام میگفت این بچه سید با آن غیرتش بدون اسلحه یک کاری کرده که یک ارتش نمیتواند بکند. کل علما هم نتوانستند بکنند. یک عزتی به اسلام داد. مرحوم مصطفی خمینی میگوید که سیدعبدالحسین وائدی رفیق ما بود دیدیم یک روز اینها توی فیضیه آمدند در دارالشفاء سخنرانی علیه حکومت گذاشتند تحریک کردند اینها ضد حوزه هستند ضد مرجعیت هستند دویستتا طلبه ریختند اینها را زدند! گفتند قم را آلوده نکنید، قم را سیاسی نکنید، حوزه را خراب نکنید اینها را بیرون کردند میگوید اینها تهران رفتند چند وقت بعد هم آنها را گرفتند اعدامشان کنند. امام(ره) پیش علمای قم از جمله بعضی از مراجع و از جمله مرحوم آقای بروجردی مرجع بزرگ شیعه میرود، امام ترکیب آقای بروجردی و شهید نواب بود. یعنی مرجعیت غیرتمند و آگاه. مرحوم آقای بروجردی احساس تکلیف میکند که الآن حفظ حوزه واجبتر است و ما اگر با دستگاه درگیر شویم خطر متوجه اصل حوزه است یعنی درد دین و حوزه بود. امام و تشخیص آقای بروجردی این بود که ما اگر بخواهیم از نواب دفاع کنیم اصل حوزه به خطر میافتد و میآیند حوزه را از بین میبرند و تشخیص امام خلاف این بود. تشخیص امام(ره) این بود که اگر همه و از جمله مرجعیت محکم بایستیم و به رژیم شاه بگویند حق نداری نواب را اعدام کنی او عقبنشینی میکند و میترسد عقبنشینی هم نکند باید وظیفه شرعیمان را انجام دهیم این نمیشود که یک کسی جهاد کرده و به صحنه آمده تنهایش بگذاریم. مرحوم آقای بروجردی تشخیص دادند و فرمودند من وارد این کارها نمیشوم تشخیص اهمّ و مهمشان آن بود و آقای بروجردی از مراجعی بود که در تقوا و طهارت نفس کمنظیر بود این را همه قبول دارند ولی تشخیص ایشان این بود. امام(ره) در مواردی اختلاف نظر داشت ولی میگفت ایشان چون مرجع کل است به هیچ وجه نباید تضعیف بشود و به ایشان توهین شود. خب به بیت ایشان رفت اصرار کرد نشد، دختر امام(ره) از همسر امام یعنی مادرش نقل میکند که گفت امام آن روز به خانه آمد با عصبانیت دیدم رنگش پریده، عبایش را یک طرف پرت کرد گفتم آقا چه شد که رفتید بگویید آقایان از نواب حمایت کنند که شکنجه نشود چون داشتند توی زندان ایشان را شکنجه میکردند و شکنجههای وحشیانه کردند در بشکهای پر از شیشه و تیغ او را میغلتاندند و شکنجهاش کردند در عین حال وقتی سراغ چوبه اعدام میرفتند اینها لبخند میزدند و تکبیر میگفتند به او گفتند خواستهای چیزی ندارید؟ گفتند چرا بگذارید ما آخرین نماز را بخوانیم بعد ما را تیرباران کنید. بعد دارند این طلبه را به چوبه دار میبندند آخرین حرفش این است برمیگردد به آن افسری که دستور تیر میدهد – خود آن افسر در خاطراتش بعداً این را گفت – گفت ما داشتیم اینها را تیرباران میکردیم ولی انگار او داشت ما را تیرباران میکرد ما از او میترسیدیم نه او از ما. میگفت یک جوری میگفت خدا، اسلام، یک جوری با ما حرف میزد که ما فکر میکردیم این شاه است و ما در زندان آنها هستیم. بعد نواب موقع تیرباران برمیگردد به این افسری که دستور تیرباران میدهد میگوید آخرین پیام من این است برو به این تولهسگ یعنی به شاه، بگو نواب گفت ربع قرن نخواهد گذشت الا این که تو خواهی رفت و گوربهگور خواهی شد و ما تا ابد زنده خواهیم بود. همان کار هم شد. ربع قرن یعنی چی؟ 25 سال نشد شاه سقوط است و گوربهگور شد و فرار کرد و رفت و نواب قهرمان شد.
میخواهم این را عرض کنم دقت کنید تشخیصها چقدر فرق میکند وقتی مسائل را درست ندانید شما میدانید بین علما دوتا دیدگاه بوجود آمد یک عده گفتند که به رژیم شاه نگویید – آقای بروجردی را عرض نمیکنم حساب ایشان جدا بود بعضی دیگر از آقایان گفتند- خواهش میکنم این را دقت کنید یک عده از آقایان گفتند که اگر نواب با لباس روحانیت تیرباران بشود توهین به لباس مقدس روحانیت است! لذا نواب را تیرباران نکنید؟ نه. لذا لباس روحانیت موقع تیرباران تنش نباشد! لباسهایش را دربیاورید. میدانید این را گفتند؟ گفتند نواب که تیرباران میکنید بکنید به درک! لباس مقدس روحانیت یک وقت تنش نباشد تیر به آن لباس بخورد سولاخ شود! سوراخ هم نه سولاخ! یک وقت این لباس سولاخ نشود؟ ولی نواب تکه تکه بشود عیبی ندارد. لذا این لباس مقدس است. این لباس را دربیاورید و بدون لباس روحانیت او را تیرباران کنید. امام(ره) چه میگفت؟ با لباس روحانیت تیربارانش کنید تا این افتخار برای روحانیت شیعه ثبت بشود که آخوند شیعه تا پای چوبه اعدام میایستد. پای احکامالله. خب این در حوزه دوتا نگاه بود. همین الآن هم همینطور است امام میگوید آشنایی با روش برخورد با حیلهها، تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، تاکتیکهای اینها در دنیا، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، فقه تمدنساز و فقه حکومتی اینهاست. شناخت سیاستها و حتی سیاسیون. یعنی هم جریانها را بشناسید و هم آدمهایش را بشناسید هم در دنیا و هم در منطقه و هم در داخل کشور، کلاه سرتان نرود؟ شناخت فرمولهای دیکته شده آنان، درک موقعیت، تشخیص درست نقاط قوت و نقاط ضعف دو قطب سرمایهداری و کمونیزم که در حقیقت آنها دارند استراتژی حکومت بر جهان را دارند تدوین و تسریع میکنند از ویژگیهای یک مجتهد جامع شیعی است یعنی حوزه باید چنین قدرتی داشته باشد. معنی فقه حکومتی و فقه تمدنساز این است. بعد میگوید آخوند سادهای که عمامهاش را برمیدارند هرکس میآید پیش او هرچه میگوید همان را میگوید خب بعضی از اینها اینطوری هستند میگویند آقا میخواهی از آقا چه فتوایی بگیرم؟ بگو چه فتوایی میخواهید تا من بگویم چطوری استفتاء کن! یک مسئله را سهجور استفتاء بکن تا سهتا فتوا از آقا بگیری! – دقت میکنید؟ - یعنی عنوانی که مطرح میکنید چه باشد؟ مثلاً یک کسی بگوید برای جنگ، در عصر غیبت به خطر انداختن نفوس مؤمنین بر اساس مرزهای اعتباری که اعتبار شارع پشت آن نیست شرعاً جایز است؟ کسی که راحت کلاه و عمامهاش را برمیدارند میگوید نه جایز نیست! بعد میروند به مردم میگویند صدام به کشور شما حمله کرده جایز نیست دفاع کنید. حالا این سؤال را یک جور دیگر بگو، دفع ظلم ظالم و نهی از منکر در مراتب بالاتر از نهی کلامی و قولی، با اذن مجتهد جامعالشرایط وقتی اصل اسلام و آبروی اسلام در خطر است جایز است یا نه؟ میگوید جایز که هیچی بلکه واجب است. خب این همان بود. آنجا گفته شد او گفت حرام است ولی اینجا واجب شد! چرا؟ برای این که یکی اینجا میگوید عصر غیبت امام نیامده، خطر کمونیزم است، ما که نمیتوانیم اسلام این طوری است مسلمین این طوری هستند فقه هم اینطوری است و... بعد میگوید از باب دفع افسد به فاسد حفظ شاه واجب است. حکم شرعی! از قواعد اصولی هم استفاده شد. یک کسی هم آمده میگوید عصر غیبت است ما در عصر غیبت یک وظایفی داریم نمیتوانیم حکومت معصوم داشته باشیم امر دایر بین صفر یا صد نیست یا شاه باشد یا امام زمان، صفر تا صد 99 رتبه است، آیا مهماامکن، ما وظیفه داریم که امر به معروف و نهی از منکر کنیم و احکامالله بیشتری را محقق کنیم یا در حد وسع وظیفه نداریم اگر توانش را داشته باشیم؟ بله بله. بعد هم مگر توان و قدرت که شرط تکلیف است شرط وجوب است یا شرط واجب است؟ شرط واجب است. خیلیها این را قبول ندارند خیلی از آقایان قبلاً و حتی الآن میگویند اصلاً چنین نیست یعنی مثل نسبت وضو با نماز است یا مثل استطاعت با حج است. در مورد حج میگویند کسب استطاعت واجب نیست اگر استطاعت خودش آمد حج واجب میشود نیامد واجب نیست شما واجب نیست مستطیع بشوی. در نماز و وضو، میگویند آقا اگر وضو خودش نماز واجب میشود اگر خودش نیامد نه. وضو که خودش نمیآید خودش ممکن است برود ولی وضو خودش که نمیآید باید وضو بگیری. وضو شرط وجوب نماز نیست. باید وضو بگیری. رابطه قدرت و جهاد و تشکیل حکومت مثل رابطه نماز و وضو است نه مثل حج و استطاعت. خب همین الآن یک اختلاف اصولی است خیلی از آقایان این را قبول نداشتند گاهی هنوز هم قبول ندارند. نگاه میکند میگوید همین الآن که من قدرت ندارم، پس واجب نیست. آن وقت امام(ره) چه میگفت؟ میگفت اولاً همین الآن قدرت داری همت نداری. فرض کنیم الآن قدرت نداری برای کسب قدرت اقدام کن. کسب قدرت برای امر به معروف و نهی از منکر واجب است. امام(ره) وقتی تنهای تنها بود اوج قدرت رضاخان خیلیها شبهه شرعی کردند که تقیه واجب است بلکه اوجب واجبات است. امام(ره) برداشت صدها نسخه خودش به تک تک علما و مجتهدین به کل کشور نامه نوشت و همهاش را هم با این آیه کریمه شروع کرد. آن نامه را خواندید؟ قیام کنید «مثنی و فردی» امام این آیه را آورد که نگویید ما کم هستیم کسی نیست، تنها، دو نفر هستید یا نه؟ «مثنی» یک وقت میگویید نه دو نفر هم نیستیم فقط خودم تنها هستم خیلی خب «فردی» قیام کن. انبیاء چگونه شروع کردند؟ امام(ره) گفت تنهایی شروع کن قدرت میآید نشین قدرت خودش بیاید بعد کاری انجام بده. خب این یک تفاوت در نگاه اخلاقی و تهذیب نفس و در مباحث اصولی و کلامی است. یکی میگوید این شعارهای علیه آمریکا و اسرائیل را ندهید ما قدرت نابودی اسرائیل را نداریم! یکی هم مثل امام(ره) از همان سال 1343 در زندان میگوید اسرائیل باید از بین برود. یکی میگفت تقیه واجب بلکه اوجب واجبات است ولی امام(ره) در آن شرایط چه گفت؟ گفت الآن در این شرایط تقیه حرام است ولو بلغ مابلغ. تقیه حرام است. میگوید مجتهد باید زیرکی، هوش و فراست داشته باشد برای هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی حتی برای هدایت یک جامعه غیر اسلامی. ما چندتا داریم که جامعه اسلامی را بتواند اداره کند چندتا داریم که جامعه غیر اسلامی را بتواند برود رهبری کند آنجا جریان راه بیندازد. اینها حوزه تراز مکتب و تراز انقلاب است. این قدرت علمی و عملی است. علاوه بر خلوص و تقوا و زهد که در خور شأن مجتهد است و مجتهد بیتقوای بدون ریاضت به درد نمیخورد مجتهدی که تطمیع بشود، تهدید بشود، مجتهدی که دنبال منافع و شهرت و مریدهای خودش باشد مجتهدی که منافع دنیوی خودش را بر احکامالله ترجیح بدهد این که به درد نمیخورد این باید «فاتهموا علی دینکم» باید بیآبرویش و خلع لباسش کنی. هرچقدر هم میخواهد ملا باشد باید علیه او حرف بزنی. واجب است. پیامبر(ص) فرمودند «فاتّهموا» واجب است متهمشان کنید. دین را دارند فدایی و قربانی میکنند. اما غیر از آن امام(ره) میگوید علاوه بر خلوص و تقوا و زهد که در خور شأن مجتهد است باید واقعاً مدیر و واقعاً مدبّر باشد و نتوانند او را بازیاش بدهند. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمام فقه در تمام زوایای زندگی بشریت است. شما وقتی میتوانید با سکولاریزم مبارزه کنید که فقه در تمام زوایای زندگی بشریت را بفهمید اگر نتوانی این همان سکولاریزم در حوزه میشود. این که من عرض کردم زمینه اصلی سکولاریزم در حوزه است الآن هم عرض میکنم برای همین است. برای این که سکولاریزم یعنی عدم اجرا و تعطیل احکامالله. اگر روابط بینالملل، اقتصاد، بیمه، بانک، گمرک، واردات، صادرات، معاملات جدید خارج فقه ندارید، هنر، سینما، موسیقی، سبک زندگی جدید ندارید شرایط تغییر کرده، مسائل تغییر کرده، ابزار عوض شده، شما عملاً به سکولاریزم کمک کردید چون در غیبت احکامالله سکولاریزم محقق میشود. وقتی شما حکم فقهی شرعی آن را ندانید و نگویید و فکر نکنید احکام غیر شرعی و قوانین سکولار و قوانین غربی به جایش میآید چنانچه آمده، خیلی از جاهای ما اسمش حکومت اسلامی است ولی داریم قوانین سکولار غربی را عمل میکنیم برای چی؟ برای این که نداریم در این زمینهها، علمی، قوی، دقیق موضوع را بشناسند و بحث کنند برای این که سخت است طهارت نجاست آسان است. بحث دماء ثلاثه و بحث طواف، اینها هزار سال است دارند بحث میکنند من اصلاً نمیفهمم کجای این سخت است؟ ما میخواهیم قواعد را تمرین کنیم خب قواعد را اینجا بیا به کار بینداز و ببین چیست. اصلاً بسیاری از آیات و روایات در این مسائل فقه حکومتی و تمدنی مورد بحث فقهی قرار نمیگیرد فقط روی منبرها برای سخنرانیها میگویند. بحث علمی دقیق خارج فقهی روی آن نمیکنند. در حالی که اینقدر بحث هست. آن دورهای که ما قم بودیم یکی از این روحانیان جوان تقریباً همدوره ما بود الآن درس خارج میگوید و ادعای مرجعیت دارد از این مراجع هم کمکم پیدا میشود! ما یک بحثی در دارالشفاء فیضیه قم برای فضلا و طلاب داشتیم غدیر بود گفتم آمدید در غدیر ولایت امیرالمؤمنین(ع) را اثبات کردیم ثمّ ماذا؟ فرق ما با کسانی که منکر غدیر هستند در عمل و در سبک زندگی و در فقه و اصول ما، فرق ما با آنها چیست؟ غدیر غیر از این که اصل آن اثبات میشود آثار آن کو؟ چندتا درس خارج فقه روی روایات امیرالمؤمنین(ع) در مسائل اجتماعی، سیاسی و حکومتی و سیاسی دارید؟ فرمان مالک اشتر، اگر یک کسی یک دوره درس بخواهد بدهد و درست بخواهد بحث کند خدا شاهد است 5 سال حداکثر درس خارج فقه دقیق است با رعایت تمام ضوابط فقه جعفری. بعد این آقا گفت بله یک عده آدمهای نادان که با مسائل حوزه آشنا نیستند اصلاً عهدنامه مالک اشتر که حکم در آن نیست توصیف است تاریخ است! خدا را شاهد میگیرم گفته اینها تاریخ است! اینها چه ربطی به حکم و فقه دارد؟ اصلاً معلوم میشود یک بار هم فرمان مالک اشتر را نگاه نکرده. درس خارج فقه شروع کرده میدهد! تو اصلاً این را نگاه نکردی بفهمی که از اول تا آخر این حکم است؟ امام(ره) میگوید حکومت تجلی جنبه عملی فقه در برخورد با تمام معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی است. تئوری واقعی، نه ذهنی و کامل نه ناقص است. اداره انسان از گهواره تا گور است. هرکس این تعریف را قبول ندارد سکولاریزم با ظاهر فقه است. سکولاریزم در حوزه است. خب عرضهاش را تو نداری بگو بله من عرضهاش را ندارم. من توانش را ندارم. من نه موضوعات را درست میشناسم نه این آیات و روایاتی که مظانّ این احکام در قرآن و سنت هستند من اصلاً ندیدم بررسی نکردم. چرا میگویی فرمان مالک اشتر چه ربطی به فقه دارد؟ میگوید در آن احکام نیست. خیلی جالب است! یعنی چه احکام نیست؟ میگوید اصلاً آنجا بحث وجوب و حرمت نیست. خب اینها هم یک نگاههایی است. این که یک کسی در زمان امام درست خلاف تشخیص امام را میدهد درس خارج را هم دارد میدهد همین منابع، همین متد، همین حوزه، در قم، در نجف، با هم، و درست تشخیصهایشان ضد هم است. او میگوید این الآن کاری که آقای خمینی کرده مصداق تضییع اموال و نفوس مؤمنین است! گفتند دیگه. انقلاب را گفت، قیام را گفت، گفت ما اصلاً در فقه شیعه قیام نداریم. اسم انقلاب، الف، ق، نون، لام، الف، ب را نداریم. انقلاب یعنی نهی از منکر. انقلاب مرحلهای از نهی از منکر است. صدور انقلاب یعنی نهی از منکر جهانی. چنانکه همان اول انقلاب دادگاههای انقلاب بخشی از این اموال پهلویها و دزدها را مصادره میکردند یکی از این مراجع در همین مشهد که از دنیا رفت، خدا بیامرزدش، ایشان اعلامیه داد من یادم هست آن موقع من مشغول همین رسائل و مکاسب بودم آن موقع یادم میآید ایشان گفته بود مگر ما در اسلام و در فقه شیعه مصادره داریم؟ صادرَ یصادرُ مصادره، نداریم. خب امیرالمؤمنین(ع) میگوید این اموالی که بالا کشیدید نکاح زنانتان مهریه زنانتان کرده باشید از حلقومتان بیرون میآورم. ردّ مال حرام چیست؟ اسم آن مصادره نیست ردّ اموال غصبی چیست؟ خیلی جالب است او میگوید اینها تضییع نفوس مؤمنین و غصب اموال محترم است و خلاف مالکیت خصوصی است. امام میگوید کدام مالکیت خصوصی؟ این دزد است. اصل حکومت غصبی است. ببینید چطوری میشود با عناوین فقهی من نمیگویم بازی، ولی بازی است. یک مرتبه درست دوتا حکم متضاد بدهید.
خب اذان شد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی